برگرفته از ویکی پدیا:
سالهای خانهبهدوشی و یادگیری هایدی (به آلمانی: Heidis Lehr- und Wanderjahre) که معمولاً به اختصار هایدی نامیده میشود، نام یک رمان اثر یوهانا اشپیری نویسنده سوئیسی است. این رمان به زندگی دختر نوجوانی میپردازد که در آلپ سوئیس از پدربزرگ خود مراقبت میکند. این داستان نخستین بار در سال ۱۸۸۰ در قالب کتابی با نام «برای بچهها و آنهایی که بچهها را دوست دارند» نوشته شد. دو کتاب دنباله این داستان به نامهای هایدی بزرگ میشود و بچههای هایدی توسط چارلز تریتن مترجم انگلیسی اثر اصلی، نوشته شدند.
کتابهای هایدی از معروفترین آثار ادبیات سوئیس در جهان بهشمار میروند.
این اثر افزون بر شهرت جهانی در ایران نیز بسیار مشهور است. هایدی تاکنون در حدود بیست بار به زبان فارسی ترجمه و منتشر شدهاست.
تاکنون فیلمها، مجموعههای تلویزیونی، انیمیشینها (مانند هایدی، دختر آلپ) و بازیهای ویدئویی زیادی بر پایه داستان هایدی ساخته شدهاند. همچنین یک منطقه توریستی در سوئیس به نام هایدیلند نامگذاری شدهاست.
نظر ریحانه
دور میدان پالیزی، یک مقدار پایین تر از پل سیدخندان، درست روبروی پاساژ شلوغ، کتابفروشی کوچکی وجود دارد. ویترین ساده و کوچک کتابفروشی در نگاه اول شما را جذب نمیکند اما کافی است تا یکبار قدم به داخل کتابفروشی بگذارید تا مشتری دائمی آنها شوید.
در اولین ملاقاتم با کتابفروشی، مثل همیشه جلوی قفسه کتاب کودک و نوجوان میخکوب شدم. دلم شادی کودکانه و خندههای از ته دل میخواست. کتاب هایدی جلویم بالا و پایین میپرید. هایدی، ترجمه سارا قدیانی را انتخاب کردم. قبلا مجموعه آنی شرلی را ازش خوانده بودم و میدانستم که ترجمه روان و خوبی دارد.
به محض رسیدن به خانه کتاب را دست گرفتم و وارد دنیای زیبای آلپ شدم. حین خواندن کتاب صحنه به صحنه کارتون و صدای شخصیتها در ذهنم حرکت میکردند. هایدی از آن کتابهاست که جایش در کتابخانهمان خالی بود.
“دخترك مهربان و شادابي است كه با پدربزرگش در كوههاي آلپ زندگي ميكند. اما او را به فرانكفورت ميبرند تا “كلارا”، دختر بيماري را كه هميشه روي صندلي چرخدار نشسته و همدمي غير از مستخدمها، معلم سرخانه و زن عبوسي به نام خانم “رتن ماير” ندارد، از تنهايي درآورد. با ورود هايدي به خانه مجلل كلارا، اتفاقاتي رخ ميدهد كه براي كلارا فوقالعاده هيجانانگيز و براي خانم رتن ماير غير قابل تحمل است. اما هايدي ميخواهد از آن خانه بزرگ شهري بگريزد و به كوهستان برگردد…”
نظر سینا
هنوز نخواندهام.
دیدگاهتان را بنویسید